۱۳۸۸ آبان ۲۳, شنبه

چرا پادشاهی سکولار می خواهیم؟؟

در زمان شاهنشاه آریامهر که حکومتی سکولار در کشور حکمفرما بود همه پیروان مذاهب مختلف اعم از مسلمان،بهایی،مسیحی،یهودی در زیر یک سقف زندگی می کردند و قبل از همه چیز خود را ایرانی می دانستند و هیچ مشکلی برای هیچ یک از پیروان ادیان دیگر نه از طرف حکومت نه مردمی که مسلمان بودند پیش نمی امد و پیروان ادیان دیگر ازادی بیان داشتند و نمایندگان خود را انتخاب می کردند تا از جانب آنها ازادانه درخواست های ایشان را بازگو کنند.و ایران مشغول پیمودن راه های رسیدن به دروازه های تمدن بزرگ بود.اما بعد از انقلاب 57 که مردم ناسپاسی از پادشاه کردند خود را در دام اشخاصی بی سواد و افراطی از هر جهت انداختند نه تنها حرکت کشور به سوی تمدن بزرگ و ابرقدرت شدن متوقف شد بلکه مردم را به جان هم انداختند تا از این طریق بتوانند حکومت کنند.مردم را بر ضدبهائیها و حتی بر ضد پیروان دیگر تحریک کردند که هم اکنون نیز اذیت و ازاد و بازداشت بهائیان ادامه دارد واز ورود انها به دانشگاه جلوگیری می کنند.و حتی سنی های بلوچستان را هم تحمل نمی کنند و برای انها مشکل ایجاد می کنند.مردم غیور کردستان را سرکوب می کنند زیرا انها خواهان ایرانی سکولار هستندو بی مهری های بسیاری به این استان ایران روا می داند.ازجمله کمبود بهداشت و...

از مزایای حکومت سکولار که مردم ایران تا قبل انقلاب 57 از ان دارا بودند آزادیهای فردی و اجتماعی بود مانند ازادی زنان که با انقلاب شاه و مردم که به انقلاب سفید معروف است آغاز شد و وسعت بیشتری به ان بخشیده شدو برای مثال در مورد حجاب اجباری در کار نبود.در جامعه سکولار قوانین کشور برپایه قوانین بین المللی اجرا می شودو نه برپایه قوانین شرعی که دردنیای مدرن امروز نمی توان آن را استفاده کرد مانند قوانین قصاص و شلاق ،قطع اعضای بدن و این رژیم حتی تابع اصول بنیادین حکومت اهورایی ما نیست بلکه قصد صدور انقلاب و احکام اسلامی در دیگر نقاط دنیا مانند جنوب لبنان،فلسطین،عراق ،سودان را دارد و به تروریست های آن کشورها پول و سلاح می رسانند تا مقاصد شومشان را جامه عمل بپوشانند.پول نفت ایران بجای اینکه صرف ابادانی کشور شود صرف کمک به گروه هایی مانند حماس و حزب الله می شود.اما مردم ایران دیگر این رژیم را تحمل نخواهند کرد و با توسل به قدرت ملی آن را ساقط می کنند.

۱۳۸۸ آبان ۲, شنبه

استقلال آزادی حکومت ایرانی

در طول 2500 ساله شاهنشاهی ایران بیگانگان جرات تجاوز به یک وجب از خاک ایران را نداشتند زیرا حکومت پادشاهی در ایران بهترین نوع حکومت برای ایران می باشد زیرا که به علت وسعت وسیع خاک ایران حکومت های مانند جمهوری نمی توانند از کیان ایران دفاع کنند.در سراسر دنیا کلیه کشورهایی که از پادشاهی به جمهوری تبدیل شدند سرنوشتی جز تجزیه نداشته اند.به همین دلیل ما طرفداران نظام شاهنشاهی حکومت ایرانی رابه جمهوری ایرانی ترجیح می دهیم.
در زمان شاهنشاه آریامهر که حکومت سکولاریزه بود کشورهای مثل عراق حتی فکر تجاوز به خاک ایران را نمیکردند اما در زمان جمهوری اسلامی مشاهده شد که 8 سال جنگ را بر مردم ایران تحمیل شد و در حدود یک میلیون کشته و زخمی برجای گذاشت.برای همین معتقدیم که پادشاهی بهتر از جمهوری است.حتی جمهوری های فدرال چون امریکا نیز از مدل حکومت شاهنشاهی تبعیت میکنند...

۱۳۸۸ مهر ۲۹, چهارشنبه

یاد پادشاهان پهلوی گرامی روانشان شاد


از بدو رسیدن رضا شاه بزرگ به قدرت کشور بحران زده ایران که در دوران قاجاریه تحت ظلم و بیرحمی حکام قاجار و زیرستم یاغیان آن دوره قرارگرفته بود جانی تازه گرفت و روی آبادانی و امنیت را دید.از جمله کارهایی که رضا شاه بزرگ برای مردم انجام داد احداث راه اهن سراسری و ساختن دانشگاه بود و بعد از رضا شاه بزرگ با خدمات ارزنده شاهنشاه آریا مهر ادامه پیدا کرد و شاهد ایرانی یکپارچه و قدرتمند بودیم.
.

۱۳۸۸ مهر ۱۵, چهارشنبه

از افق خورشید بخت پهلوی چون شد عیان ملک جم گردید روشن زان فروغ جاودان




شروع سیاه بختی های ملت ایران از 26 دی ماه 57 با خروج شاهنشاه اریامهر از کشور شروع شد .در 26 دی ماه 57 این شاهنشاه آریامهر نبود که از ایران رفت بلکه شرف و ایرانیت و وطن و عظمت ایرانیان بود که رفت.

صفحه سیاه دیگری که در تاریخ معاصر ایران گشوده شد 12 بهمن و ورود خمینی به میهن بود و سرانجام در 22 بهمن به قول خودشون انقلاب شان را صورت دادند و بعد از آن اعدام بیرحمانه خدمتگذاران این مرز و بوم از جمله ارتشبدان رحیمی ومحقق و نشاط و خسرو داد بود .
30 سال است که به طور بی رحمانه ملت ایران را از حداقل آزادی های مدنی محروم کردند و هر صدایی را بیرحمانه سرکوب میکنند..
یک راه وجود دارد برای رهایی از این دام :
ان هم همصدایی با شاهزاده رضا پهلوی می باشد.

زنده باد شاهزاده رضا پهلوی

۱۳۸۸ مهر ۱۲, یکشنبه

پیام شاهزاده رضا پهلوی به مناسبت آغاز سال تحصیلی 88-89


اول مهر ماه ۱۳۸۸

به نام خداوند جان و خرد

هم میهنانم،

سال تحصیلی نوین در حالی آغاز می شود که ملت ایران سوگوار بهترین فرزندان اش است. سوگوار نداها و سهراب ها، سوگوار ترانه ها و مهدی های اش، سوگوار دختران و پسران شیردل و خردمندی که با آنکه هنوز در آغاز راه آموزش بودند، اما تنها و تنها با ایستادن بی قید و شرط شان در برابر ستم و نادانی، تنها و تنها با نه گفتن شان به دیو خشم و آری گفتن شان به ایزد مهر، بزرگ ترین درس ها را، نهایت دانایی را، به ما، و به جهان، آموختند: آزادگی! پس به جاست که در آستانه ی این فصل یادگیری، هنر به یاد آوردن را از یاد نبریم و نام آن جاودانان سپند را، بزرگ بداریم: بر روان پاک یکایک شان، درود می فرستیم.

دانش آموزان، دانش جویان، فرهنگیان،

ایران ما دوران های تاریکی بسیاری را از سرگذرانده است، دوران هایی که چون امروز، در یک اشغال فرهنگی و تمدنی تمام عیار به سر می برده است. در چنین دوران هایی بوده است که ابن مقفع های مان را در تنور خلیفه سوزانده اند، حلاج های مان را، تا که اسرار هویدا نکنند، به دار خشک اندیشی و پی ورزی آویخته اند، و سهروردی هامان را، در زندان های دروغ باوران، به قتل رسانده اند. آری، بر ما، رنج دوران ها رفته است، با این حال اما، همواره ایستاده ایم، و به مرگ نه، و به زندگی، آری گفته ایم.

آموزگاران، استادان، و پژوهشگران عزیزم،

به خوبی آگاهم و می دانم که چگونه، بار غم نان بر دوش های شما سنگینی می کند، می دانم که شکستن قلم های تان را هنر می شمارند، می دانم که ولی فقیه بار دیگر دندان تیز کرده است تا قلب دانش را از سینه ی آبی این سرزمین برون کند و خرافه را جایگزین خردگرایی کند و فلسفه و دانش های انسانی را تا سطح علوم خفیه و اوراد غریبه پائین کشد، با این حال اما، فراموش نکنید که همه ی این ها، نعره های برامده از افسردگی دیوی رو به مرگ بیش نیست؛ هر روز که می گذرد، از حجم تاریکی کم، و بر بار روشنایی افزوده می شود.

عزیزانم،

دبیرستان در فرهنگ ما، که دبستان و دانشگاه نیز برایندی از آن هستند، همواره جای آموزش راستی و نیکی و پرهیز از دروغ و بدی بوده است، نظام اهریمنی ولی فقیه اما، با پیروی از طبیعت وارونه و سنت راستی ستیزانه اش، کوشیده است که دروغ را جایگزین راستی، و بدی را جایگزین نیکی گرداند و از این طریق، سامانه ی ارزشی فرهنگ کهن ما را، دچار اختلال درونی و تناقض کند. از این رو، روشن است که اول مهر ماه، که روز تجدید پیمان اهل دانش و فرهنگ با روشنایی و خرد است، برای متولیان تاریک منشی و نگون اندیشی، برای نگهبانان دشت های بی فرهنگی، کابوسی مرگ آور باشد. کمر این نظام دوزخی، که از روز نخست برای کشتن دانش و شکستن اندیشه آمد، تا که در فقدان دانایی و آزادی، دولت ضحاک را برپا دارد و تاریکی و خشم را بر ایران ما چیره کند، در نهایت به دست خود اهل خرد، یعنی در دانشگاه است که شکسته خواهد شد.

هم میهنانم،

نظام ولایت فقیهی که امروز بر سرزمین ما چیره شده است، برایند همه ی وارونه اندیشی ها و کژ کرداری های تاریخی ماست. این نظام نامقدس، همه آنچیزی را نمایندگی می کند، که با نخ جهل و با سوزن زور، به تاریخ ما کوک زده شده است؛ حکومت دینی، به عنوان وصله ی ناجور، وارونگی ایران و ایرانی ست، و امروز بر ما فرزندان راستین کوروش است، که به یاری خرد ِ روشنگر، کژی ها را راست کنیم، و وارونگی ها را، باز آراییم.

ایرانیان،

ایران، گهواره ی خرد، سرزمین روشنگری و احترام به طبیعت، و بوم اندیشه های شاد است. ایران همان سرزمینی ست که روزی در جندی شاهپورهای اش، پژوهشگرانی از چهار سوی جهان برای کسب دانش و داد و ستد بینش گرد هم می آمدند، ایران همان سرزمینی ست که روزی تیسفون اش پناهگاه بزرگ ترین فیلسوفان فراری اروپا بود، ایران همان سرزمینی ست که دانشمندان نیک اندیش اش نخستین دانشنامه ی جهان بشری را پایه گذاری کردند؛

هم میهنانم،

به راستی که برای چنین سرزمینی که همواره مهمان دار دانش و میزبان گشاده دست دانشمندان بوده است، مایه ی شرم و سرافکندگی است که امروز در اش، در آستانه ی هزاره ای نوین، نه تنها اندیشیدن جرم باشد و جای اندیشه ورز در زندان، بلکه حتا نوادگان همان فیلسوفان فراری دیروز را نیز، بطور غیابی در دادگاه محکوم کنند و افکار شان را، به جوخه ی اعدام سپارند. به تیغ سپردن و تبر آجین کردن اندیشه و اندیشه ورز، این است آن سنت ننگینی که خمینی پایه اش گذاشت، و امروز، خامنه ای، بر ژرفنای پلیدی های اش می افزاید.

فرهنگیان،

اشغال فرهنگی و تمدنی با خود مقاومت فرهنگی و تمدنی نیز می آورد. فردوسی ها و خیام ها، بیرونی ها و ابن راوندی های ما، قله های سنت مقاومت در برابر بیگانگان اند. امروز این بر همه ی اهل فرهنگ است که سنت مقاومت را به فرزندان میهن بیاموزند و اجازه ندهند که ضحاکان زمان، بر سفره ی مغز جوانان این سرزمین کهن بنشینند. ترانه های خیام و سرودهای فردوسی پادزهر سم مهلکی اند که نظام ولایت فقیه و سنت تاریک اندیشانه ای که بر آن استوار است، به زور، در کام فرهنگ و تمدن ایرانزمین فروریخته اند؛ به آن آتشی که هیچ گاه در دل هیچ یک از ما نخواهد مرد ایمان داشته باشیم و مشعل خردی را که فردوسی ها و خیام ها در برابر تازش تاریک اندیشان نگه اش داشتند و نگذاشتند که خاموش شود، در چهارگوشه ی میهن، بالا بگیریم.

هم میهنانم،
قفل هر دانشی را، با کلید زبان همان دانش باز می توان کرد و قفل هر تمدنی را، با کلید زبان همان تمدن. ایران ما، که در پیوندگاه همه ی فرهنگ ها و در نقطه ی وصل همه ی تمدن ها جای گرفته است، برای پائیدن و بر جای ماندن، همواره راهی نداشته است جز آموختن زبان همه ی تمدن ها، و در پر شکوه ترین دوران های اش نیز، نقش میانجی و مترجم بزرگ تمدنی ای را بازی کرده است، که دست تمدن های دیگر را در دست یکدیگر نهاده است. و اینگونه بوده است که جهان در ایران، همواره صلح تمدنی خود را جسته، و در بسیاری گاه ها نیز، یافته است.

عزیزانم،

اکنون صده هاست که این بازیگر بزرگ تاریخ تمدن، یعنی ایران ما، آنگونه که باید و شاید، دیگر به زبان تمدن خویش آشنا نیست. پرسش این است: در غیاب آشنایی با زبان تمدن خود، چگونه می توان تمدن های دیگر را به گونه ای بایسته فهمید، و مهم تر از آن، به درون یک گفتگوی تمدنی گام نهاد و از پس نقش میانجی گرانه و صلح آورانه ای که تاریخ بر دوش ما گذاشته است برآمد؟

چگونه می توان پایه های تمدن اروپا، یعنی آتن و روم را فهمید، در حالی که پایه های تمدن خود، یعنی تیسفون و شوش را به خوبی درنیافته ایم؟ چگونه می توان تمدن سترگ چین و یا فرهنگ غنی هند را درک کرد، در حالی که هنوز از درک موزون تاریخ پر شکوه خود برنیامده ایم؟ راست این است که پیشفرض هر گفتگوی تمدنی، نخست، یک گفتگوی درونی با تمدن و فرهنگ خویش است. تنها از گذر شناخت خود است که می توان به شناخت غیر برآمد. پس برای آنکه جهان را بشناسیم، نخست باید که ایران را بشناسیم.

دانش آموزان، دانشجویان، فرهنگیان،

به باور من، ایران ما، به همان اندازه که نمی تواند و در طبیعت اش نیست که در را به روی تمدن ها و فرهنگ های دیگر بربندد، به همان سان نیز نمی تواند و در طبیعت اش نیست که ریزه خوار خوان فرهنگ ها و تمدن های دیگر باشد. عزت نفس ملت کهن ما، چنین امری را برنمی تابد. پس بیائیم و در آغاز این فصل نوین، با یکدیگر پیمانی فرهنگی بندیم، دست در دست یکدیگر نهیم، و ایران مان را باری دیگر از ریشه، باز اش یابیم و باز اش آراییم و باز اش سازیم.

درخت، هر چه کهن سال تر، ریشه های اش تنومندتر، و در باغ پر گل تمدن ها، کدامین درخت کهن سال تر از درخت تمدن ایران ما؟ زبان های ایرانی را، زبان کوروش ها و داریوش ها، زبان جاماسب ها و بزرگ مهرها را به فرزندان ایرانزمین بازآموزیم و شرایطی را فراهم کنیم، که ایرانی، در هر کجا که هست، مفسر ایران، و صاحب امتیاز تمدن ایرانی باشد. دوام ما، به مثابه ی یک ملت فرهنگی، در این حق و امکان تفسیر نهفته است.

هم میهنانم،

ایران را، در ریشه های اش بجوییم و دوباره، نه با نگاهی رویه نگر، بلکه با چشمی مرکب و ژرف بین، کشف اش کنیم. ما، به عنوان میراث داران یک تمدن مادر و زایا، می توانیم جهان مان را با همدلی و هم اندیشی و هم توانی، از تاریکی به در آوریم و به سوی روشنایی، تندرستی، و شادی برانیم. اگرچه اینک روزهای سختی را پشت سر می گذاریم، اما شکی نداشته باشیم، که پیروزی با ماست.

خداوند نگهدار ایران باد
رضا پهلوی

۱۳۸۸ مهر ۱۰, جمعه

ورود یک آریایی



خدا شاه میهن:
این وبلاگ در جهت حمایت از خاندان جلیل سلطنت (پهلوی) راه اندازی و به شاهزاده رضا پهلوی و علیا حضرت شهبانو فرح پهلوی وکلیه طرفداران سلطنت تقدیم میگردد. از این پس این وبلاگ پیام های شاهزاده رضا پهلوی و مطالب جانبی مربوط به این خانواده سلطنتی ایران را منتشر خواهد کرد.امیدوارم که مورد توجه شما دوستداران خانواده جلیل سلطنتی ایران قرار گیرد.